تاســـیان
یه سری دور باطل تو زندگیم دارم ، یه سری هفته هایی که توشون مردن عو به همه ی اهداف و آمالم ترجیح میدم ، حتی قبرو به تخت خواب شاید ! دلم میخواد با آهنگ هوای گریه ی شجریان تو یه بزرگراه خودمو به کشتن بدم و به قدری غمگین میشم که نمیتونم به ac dc به عنوان یه گروه نگاه کنم ، به نظرم یه سری موجود مزخرفن با جیغای اضافی ، این دور باطل خیلی وقتا هیچ مجاورت یا حتی اورلپی با پریودم نداره ولی هست ! روزایی که فک میکنی قرار نیس هرگز طعم شادیو بچشی ، که توشون فقط و فقط طعم مرگ برات آشنان ! من الان همون مرده نگار زنده م ، فقط مرگ میخوام و بس ، بهتره انقدر چرت ننویسم و با یه هندزفیری برم تو خیابون و بدم یکی از کتابامو سیمی کنن ، یه آبمیوه بخورم و دست از این خرافات بکشم ، من چمه ؟ چی اشتباه جلو رفته که انقدر بی حس و کوچ پوتیتو شدم ! به هر حال که الان واقعا باید اسممو به سیب زمینی تغییر بدم و هیچ شکی به این ندارم ، هیچ هیچ شکی !
+ مانا |