فاصله داشتم از روزی که ۱۸ سالگیم شروع بشه ، فاصله ی زیادی داشتم ، انقدر زیاد که گاهی فکر میکردم بینمونو مرگ پر میکنه ، دگرگونی پر میکنه ، پایان دنیا در آعوش میکشتش ... حالا من آروم آروم دارم سرمو رو شونه ی هیجده سالگی میزارم و دستای کثیفی که بغلم میکننو دوس ندارم ... شاید هیچ چیزی غیر از هفت سالگیو دوس نداشته باشم حتی !
+ مانا | |